اسکلت
اسکلت

اسکلت

یاران موافق همه از دست شدند...

از تهران خوشم نمیاید،یاد سالهایی می افتم که در این شهر تباه کردم،یاد دانشگاه و صندلی هایی که پشتش فرسوده شدم.نمی دانستم برای من و امثال من که کسی پشتمان نیست و به جناحی وابسته نیستیم جایی در این سیستم وجود ندارد.این را زمانی کاملن درک کردم که تحقیر شدم.دو واحد تدریس میکردم،روزی مدیرگروه من را خواست،در دفتر را قفل کرد و گفت:تو جای پسرمی،کلاس جای حرفای کمونیستی زدن نیس،کلی خواهش کردم که کارت به حراست نکشه،مراقب زبونت باش.انگ بزرگی بود،سر کلاس حرف نامربوطی نزده بودم اما یکی برایم زده بود،بدون دلیل.دیر فهمیدم که باید بیرون بیایم.کاش تمام این سالها را عمله گی میکردم حداقل اوستاکار میشدم.
دوباره آمدم تهران،نه برای درس که برای بدرقه ی یک دوست.رفتنی شد.استرالیا.آمدم که ببینمش برای آخرین بار.بیشتر دوستان رفته اند،حس  در وطن خویش غریبی میکنم.بعضی وقتها به سرم میزند که برم بعدش با خودم میگویم خب؟ من که قرار نیست ادامه تحصیل بدهم کار خاصی هم که بلد نیستم به جز ساز زدن،اگر برم خیلی شانس بیارم به عنوان نوازنده یک خرابات خانه مشغول کار شوم.یک پیانیست مجاری هم با موهای جوگندمی و صورت سفید کک و مکی همراهی ام میکند.کمی آنطرف تر یک استریپر با انحناهای جنیفری اش دور میله هنرنمایی می کند و نقاط توریستی بدنش را به دوستارانش نشان میدهد،آنها هم با بلند کردن انگشت معروفشان ابراز علاقه میکنند.آخر شب صاحب خرابات خانه حقوق بخور و بمیری بهم میدهد که با آن مست میکنم،میرم بیرون روی سنگفرش جلوی در میخوابم.صبح رهگذرها روی جنازه ام پول خرد میریزند.
نظرات 2 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 18:08

استاد که بودید استاد! یادتون رفته! آخه ما پاچه خوار اعظمیم :)
بنده هم کع عرضیدم خدمتون که مشکل فکر ونگرش و فرهنگ مردمه نه نظام و سیاسیون...این خود مردمند که طالب یه چنین نحوه حکومتداری هستند حالا میخواد اسمش پادشاهی باشه یا جمهوری یا هرچی...نماینده های مجلس از بین همین مردم عادی انتخاب میشن و میرن بعد طبق اخبار خود جمهوری اسلامی یه عدشون رد پاشون تو اختلاسا دیده میشه. بر عکس ژاپن که ملت کیف پولای گمشده تو سونامیو برگردوندن برخی از ملت شریف و مسلمانم ما زمان زلزله بم به غارت اموال زلزله دیدها رفتن...پس مشکل خودمونیم :)


بععله.الناس علی دین ملوکهم.تا بوده همین بوده

مریم یکشنبه 14 تیر 1394 ساعت 15:35

با این جملت به جز یک کلمه موافقم "برای من و امثال من که کسی پشتمان نیست و به جناحی وابسته نیستیم جایی در این سیستم وجود ندارد"
سیستم؟!!! مگه مملکت ما سیستم داره؟!!! اتفاقا مشکل اساسی مملکت ما همین بی سیستمیه. شب میخوابی صبح پا میشی قانون عوض شده.هیشکی نمیدونه فردا چی پیش میاد یا یه قانون تا کی دوام داره...

حالا باز خوبه مردی و به حرفات گیر میدن نه به چند تا شوید مو و به فرمایش شما انحناهای جنیفری هیکلت!!!

بعدشم استاد! استادتون درس میگن. دیگه بازار حرفای کمونیستی خریدار نداره.عاقبت کمونیستا رو ببین!!! چین هم به مدد جمعیت زیاد و مردم قانعش تونسته با اون نظام سر پا باشه...
من جامعه شناسی بلد نیستم ولی میدونم جامعه کمونیستی عاقبت نداره..حالا باز بگی سوسیالیستا که نمونش آلمان باشه یه چیزی...

اما کلن بنظرم ملت همیشه در صحنه ایران فرقی نداره چه نظام حکومتی داشته باشن...تا یه چیزایی در فرهنگ و افکار مردم عوض نشه همیشه همین آشه و همین کاسع. فقط پالان خر عوض میشود...
ان ا.. مایغیرو بقوم حتی یغیرو به انفسهم (یا یه چیزی شبیه به این حفظ نیستم آیشو)

بی سیستمی هم خودش یه جور سیستمه،سیستم هردمبیلی،سیستم باری به هر جهت بودن.شاید با تعریف نظام مند سیستم همخوانی نداشته باشه ولی به هر حال اینم یه جور سیستمه.
حرف از کمونیسم نزده بودم.این استاد،کمونیسم رو معادلی برای حرفای بودار فرض کرده بود.حرف بودار هم نزده بودم.استاد رو دیگه از کجا دراوردی:-)
پالان در طول تاریخ عوض میشه ولی دسته خر همیشه نصیب ماست.ثابت ثابته:-)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد