اسکلت
اسکلت

اسکلت

شبی که اول شدم

توی کمپ میلیونی اسپرمها حیرون و سرگردون راه میرفتم که یهو از بلندگو اعلام کردن به مناسبت روز جهانی اسپرم قراره مسابقه ی دوی صدمتر برگزار بشه و به نفر اول کاپ انسانیت میدن.هیچ کدوممون نمیدونستیم کاپ انسانیت چیه،مثل گله ی بوفالویی که شیر بهش زده باشه دویدیم.با تمام توانم دویدم و میلیونها اسپرم رو پشت سر گذاشتم، فقط دلم میخواست برنده بشم.از اسپرمهای رقیب فاصله ی زیادی گرفته بودم،سرم رو برگردوندوم عقب و انگشت میانی دست راستم رو بهشون نشون دادم اما دو ثانیه بعد افتادم تو یه سیاهچاله که شبیه چاه ویل بود و لعنت ابدی آغاز شد.


نظرات 8 + ارسال نظر
م شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:16

ته چیه عزیز
شما ماشالا به این تر و تازه ای
ته رو دیگران میگیرن که مغزشون درگیر و فاسده!
که انقدر مغزشون درگیر مسائل پوچ و بی معنیه که خودشون رو آزار میدن و خود خوری می کنن! و کلی فکر مسموم رو تو ذهنشون نشخوار می کنن.انقدری که پرخاشگر و عصبی میشن و مانند حیوان وفاداری به نام سگ پاچه ی آدمیزادگان دیگر را میگیرند
خدایشان به راه راست هدایت کند...

من تخمیرشده ام

م پنج‌شنبه 11 تیر 1394 ساعت 09:10

دوستِ عزیزم چرا پست نمیذاری؟

ته کشیدیم

مریم چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 11:14

نمیدونم...شاید...تا برداشتت از مروارید چی باشه. من این شعرو بخاطر این یخشش گذاشتم
اگر امروز تو در سینه من پنهانی ،
یا به قول خودت افتاده دراین زندانی ،
مکن از بخت شکایت که بدون تردید ،
تو در این خانه تاریک شوی مروارید

این مروارید میتونه روح صیقل خورده یه آدم در اثر زخمها و سختیها باشه...

آره شما زمینی مینویسی ولی مفهوم نوشته هات زمینی نیست اما بعضا کامنتای زمینی هیچ مفهومی غیر از مفاهیم زمینی نداره...فضول نیستم فقط فک کردم شاید من اشتبا میکنم که متنا رو جور دیگه برداشت میکنم

آره خب اینطور هم میشه برداشت کرد.شعره دیگه،عرصه ی هرمنوتیک هم که همیشه بازه تو شعر...
در مورد کامنتا حتمن منظورت کامنتای بی ربط هست.اشتباه نمیکنی،دارم سعی میکنم دمکرات باشم حالا بعضیا جنبه ش رو ندارن و پرت و پلا میگن،شما عفوشون کن

س چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 10:44

مییییییییییم مجبورم کردی جوابتو بدم دیدی که تا الان احترامتو نگه داشته بودم جواب زبون درازیاتو ندادم یه سوال تو کی هستی هان؟ مگه کلانتری چرا حس قدرت می کنی اینجا.با این آدم خدایی نکرده رابطه های بی پروایی داری مگه؟خجالت نکشی ها راحت باش بگو.تو شاید با سیصدچارصدنفر دیگه هم رابطه بی پروایی داشته باشی ولی اینجا اشتباه اومدی این آدم اینجوری نیست ادای آدمای مومنو مودبو درنیار پاتو ار گلیمت بیشتر دراز نکن

م چهارشنبه 10 تیر 1394 ساعت 09:01

منظورم تو نیستی! منظورم س هستش.

میدونم.خواستم فضا عوض شه

مریم سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 22:41

قطره ای در صدفی پنهان شد ،
رفته رفته به صدف مهمان شد ؛
در نهانخانه تاریک صدف ، چندروزی که گذشت ،
دید منزل تنگ است ، در و دیوار صدف چون سنگ است ؛
کمی آزرده شد از خود پرسید :
علت آمدنم اینجا چیست؟
قطره ها آزادند ،
در دل موج زمان فریادند ؛
چیست معنای خود آزاری من؟ چیست بیماری من؟
اگر روزنه ای باز شود دور شوم ، ساکن منطقه روشنی و نور شوم ؛
صدف آهسته شنید این نجوا ، گفت :
ای کودک خرد دریا . . .
شکوه کم کن که در این بحر عمیق ،
ما نگردیم به کس یار و شفیق ؛
ارزشت بیشتر از شبنم نیست ،
مثل تو در دل دریا کم نیست ؛
ما به کس در دل خود جا ندهیم ،
تا ندانیم که ارزش دارد ، بی جهت منزل و مأوا ندهیم ؛
اگر امروز تو در سینه من پنهانی ،
یا به قول خودت افتاده دراین زندانی ،
مکن از بخت شکایت که بدون تردید ،
تو در این خانه تاریک شوی مروارید . . . !

مطالبت مفاهیم پردردی داره با زبان طنز اما تعجب میکنم چرا کامنتای زمینی داره!!!

راجع به خودت زباد توضیح ندادی تو وبت(که البته قبلا پستاتو خوندم)

خوش باشی

یکی از رسالتهای ادبیات همین وارونه جلوه دادن مفاهیمه مخصوصن اگر عرفانی باشه.این شعر تمثیلی شما دنباله ی شعرهایی مثل مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک و... هست.من اعتقادی به این برداشتهای عارفانه ندارم،قرار نیست مروارید بشیم درواقع امر متعالی وجود خارجی نداره مگر اینکه تو این نوع شعرها پیداش کنی. زندگی یه فرآیند دردناک و فرسایشیه و ما قرار نیست از جوی حقیری که به گودال سرازیر میشه مروارید صید کنیم.
من زمینی مینویسم برای همین کامنتا زمینی ان
حال خونین دلان که گوید باز...

م سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 15:57

چجوری یه آدم میتونه انقدر بی پروا باشه ؟! من در تعجبم!

ها؟شیب؟بام؟

س سه‌شنبه 9 تیر 1394 ساعت 14:10

اسپرم مرد پر از پروتئین و فروکتوز و ویتامین c و خیلی املاح دیگه هست یه مقاله معتبر انگلیسی خوندم درباره تاثیر اسپرم روی شادابی و شفافیت پوست زنان تو دانشگاه نیویورکم روی چندین زن آزمایش کردن معلوم شد اونایی که بدون کاندوم سکس میکنن خیلی کمتر از اونایی که با کاندوم سکس میکنن افسردگی میگیرن دیگه بگم مژگانو که میشناسی هنوز هرشب شوهرشو میدوشه و.. پوستشم خیلی شادابه خدا نصیب کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد