یکی بود یکی نبود یه دختری بود که توی فضای مجازی و خیلی علنی اومد و از خصوصی ترین مسائل زندگیش که با پسر قصه ی ما اتفاق افتاده بود گفت! خیلی هم به این قضیه افتخار می کرد! ولی نمیدونست که با گفتن این حرفا بهش مدال افتخار نمیدن و واسش فرش قرمز خوش اومدی کنارم نمیندازن و واسش کف نمیزنن! نمیدونست با این حرفا حرمت خودش خدشه دار میشه! کاش از کشف و شهود ش اینجا چیزی نمیگفت! مثه اینه که من برم خونه ی کسی و جلوی همه از همه چیز زندگیم بگم! یه روزی دختر قصه ی ما به اشتباه ش پی میبره...
یکی بود یکی نبود یه پسری بود خعععلی پسر خوبی بود وقتی باهات حرف میزد میگفتی واااو باسواده ها ویلنم میزد دستای بلند و انگشتای کشیده داشت مثه بیشتر هنرمندا یه دفه انگشتشو گذاشت رو لبمو گفت مردا تموم شده ان ولی زنارو میشه همیشه از نو کشف کرد یه شب که رو کاناپه خواب بود به سرم زد کشفش کنم رفتم رو کاناپه... بیدار شده بود گیج بود گفتم الانه که پرتم کنه پایین ولی فک کنم.راضی شده بود شایدم تسلیم...آخرش لبمو گذاشتم رو گوششو گفتم مردارو هم میشه از نو کشف کرد این پسره بعدن کمرنگ و کمرنگ شد و سرآخر غیبش زد اصن قابل پیش بینی نبود خیلی وقته که کسیو تحویل نمیگیره با خودشم قهره ولی من سراغشو از دوستاش میگیریم نه اینکه هنوز بخوامش نه فقط به احترام گذشته ها و شبی که کشفش کردم
من و همسرم به آغوش هم پناه می بریم
یکی بود یکی نبود یه دختری بود که توی فضای مجازی و خیلی علنی اومد و از خصوصی ترین مسائل زندگیش که با پسر قصه ی ما اتفاق افتاده بود گفت!
خیلی هم به این قضیه افتخار می کرد! ولی نمیدونست که با گفتن این حرفا بهش مدال افتخار نمیدن و واسش فرش قرمز خوش اومدی کنارم نمیندازن و واسش کف نمیزنن! نمیدونست با این حرفا حرمت خودش خدشه دار میشه! کاش از کشف و شهود ش اینجا چیزی نمیگفت! مثه اینه که من برم خونه ی کسی و جلوی همه از همه چیز زندگیم بگم! یه روزی دختر قصه ی ما به اشتباه ش پی میبره...
باشه . چمدون هات رو ببند
اومدم
زدی تو خال.حدست درست بود.میگم کمنت گذاشتنم حال میده تا حالا دقت نکرده بودم!
نمیخای دعوتم کنی شهرتون؟دوساله ندیدمت
بعد نه سال رفاقت کارت پستال بفرستم برات؟بیا اتفاقن مادربزرگم رفته مسافرت خونه دست منه.آخر هفته بیا
یادم رف کشفمو بگم صدای نفس نفس زدن هنرمندا با بقیه فرق داره خودم کشفش کردم
یکی بود یکی نبود یه پسری بود خعععلی پسر خوبی بود وقتی
باهات حرف میزد میگفتی واااو باسواده ها ویلنم میزد دستای بلند و انگشتای کشیده داشت مثه بیشتر هنرمندا یه دفه انگشتشو گذاشت رو لبمو گفت مردا تموم شده ان ولی زنارو میشه همیشه از نو کشف کرد یه شب که رو کاناپه خواب بود به سرم زد کشفش کنم رفتم رو کاناپه... بیدار شده بود گیج بود گفتم الانه که پرتم کنه پایین ولی فک کنم.راضی شده بود شایدم تسلیم...آخرش لبمو گذاشتم رو گوششو گفتم مردارو هم میشه از نو کشف کرد این پسره بعدن کمرنگ و کمرنگ شد و سرآخر غیبش زد اصن قابل پیش بینی نبود خیلی وقته که کسیو تحویل نمیگیره با خودشم قهره ولی من سراغشو از دوستاش میگیریم نه اینکه هنوز بخوامش نه فقط به احترام گذشته ها و شبی که کشفش کردم
چاره ی درد تایلند است و بس
منو با خودت ببر
منو با خودت ببر