اسکلت
اسکلت

اسکلت

لعنت

یه آدمی هست که نمی دونه چی از دنیا می خواد،یکی هست که می دونه اما پای رسیدن به خواسته اش رو نداره.دومی دردش زیاده اما چاره داره:داشتن.اولی اما یه درمانده ی ابدی می مونه،یه یهودای سرگردان.به آدمی که نمی دونه چی می خواد باید کاسه ی چه کنم چه کنم داد.کسی که کاسه دستش گرفته سر گذر مساله اش چه می خواهم نیست،مساله اش اینه که حالا چی بپوشم؟چه کنم؟ نوعی استیصال پیشرفته تر.

نمی خوام نصیحت کنم نمی خوام چیز یاد بدم.همه ی عمرم می دونستم چی می خوام همه ی عمرم نرسیدم،چه کنم چه کنم کردم.حالا نه اون آدم اولی ام نه اون دومی.